جی پلاس/به مناسبت سالروز شهادت؛
حمید و مهدی، برادرانی که نامشان را در گمنامی یافته اند
ماه رفتن حمید و مهدی است. او که کوچکتر است و دلش می خواهد خود را پیشمرگ برادر کند، سال 62 و آقا مهدی که بزرگتر است سال بعد به جمع برادران شهیدش می پیوندد.
ماه رفتن حمید و مهدی است. او که کوچکتر است و دلش می خواهد خود را پیشمرگ برادر کند، سال 62 و آقا مهدی که بزرگتر است سال بعد به جمع برادران شهیدش می پیوندد.
ششم اسفند ۶۲ بود و عملیات خیبر که ترکش ها ماموریتی جدید پیدا کردند و آن هم جا خوش کردن در پیشانی و گلوی حمید باکری و اینگونه حمید مهمان کروبیان شد.
ششم اسفند ۶۲ بود و عملیات خیبر، عملیاتی که با رشادت های حمید باکری و یارانش رقم خورد و پل حفظ شد، ترکش ها مامور شده بودند تا بر گلو و سر حمید زخم هایی کاری ایجاد کنند، زخم هایی که جوی خونی از او را بر خاک به راه انداختند و حمید را برای همیشه به مهمانی آسمانی ها بردند طوری که دیگر حتی تکه استخوانی هم از او برنگشت.
آقا مهدی باکری که شهید شد، تازه آن جوان متوجه شد که توی همه آن روزها حقوقش را از حقوق شهردار می دادند.
شهید مهدی باکری در نامه ای که در هفت بند نوشته شده است فرماندهان زیر مجموعه خود را به نکته های مهم و ریزی یادآور شده است.
همه ریختند دور و برش و هر کسی یک جور او را می بوسید و دست به سر و رویش می کشید طوری که او چند باری به زمین خورد و باز بلند شد.
گونی و دمپایی گرفت و پیشاپیش کارگران مشغول به کار شد.
دو روز از خواندن خطبه عقد میان صفیه بانو و آقا مهدی گذشته بود که راهی جبهه شد،...